نورسیده زندگی ما

با سلام گشتیم و گشتیم تا به استان زیبای چهارمحال بختیاری رسیدیم.به شهر زیبای فرخشهر رفتیم و سری زدیم به خونه عمه رضوان(عمه مامان آقا شایان).در توصیف عمه رضوان باید بگم که خواهر دوقلوی پدربزرگ آقا شایان(عمه مامان شایان) هستن .ایشون سی و هشت روز قبل از تولد آقا شایان صاحب نوه دیگری شدن به نام آقا امیر عباس.این شد که این دونوزاد عزیز و دلبندمان پس از آشنایی کوچک تصمیم گرفتند که در کنار همدیگه چند تا عکس بگیرن.آرزوی خوشبختی،خوشحالی،خرسندی،خنده رویی برای این دو نوشکفته عزیز داریم.   آقا شایان و داداش امیر عباس     داداش امیر عباس گریه نگن آقا شایان گریه نکن ...

از یه کوچولویی میپرسن بنظر تو سخت ترین کار چیه؟ میگه: نمک تو نمکدون ریختن، چون سوراخ هاش خیلی ریزه   برای شروع باید باور داشته باشی که میتوانی سپس با اشتیاق شروع کنی >>>مارک فیشر ...

دلنوشته پدرجان به نوه عزیزش نگاه کنجکاوانه   الهی قربونت برم ارادت شایان کوچولو به آقا ا باالفضل شایان جان در تختخوابش   در تختخواب     آقا شایان در خواب ناز     الهی فدات بشممممم ...

           عمه بزرگ شایان و عمو محمدعزیز                               زندگی آماده است تا بسیار بیشتر از انچه تصورش را میکنید به ما بدهد .>>>مارک فیشر ...

  شایان قبل از حمام  بعداز ختنه           آقاشایان وآقاحسین(پسرعمه عزیز)   آقا شایان و پسرعمه عزیزش آقا هادی ...

میخوام  خودم لباسمو بپوشم    مادربزرگ های شایان کوچولو   شایان در حال بوکس ...

خوابی عمیق پس از سفری نه ماهه     آغاز زندگی سه نفره     دسته گل پدر به مادر پس از تولد نورسیده     خواب های طلایی      خان دایی و شایان       قربونت برم با اون خوابیدن قشنگت      قدم نورسیده مبارک   ...

شایان در حین استفاده از تکنیک های رزمی     اذان گفتن پدربزرگ در گوش شایان     اذان گفتن پدربزرگ در گوش شایان     بابایی و شایان در حال بازی کردن     آغوش گرم بابایی ...

 دلنوشته پدر به پسر ...